لبخندم درد میکند
- دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ
این روز ها هر جا میرسم مجبورم زورکی لبخند بزنم بخندم و هر روز و هر ساعت دروغ عالیه زندگی عالیه رو بگم
خسته شدم از لبخند اجباری
خسته ام از این که آدمای دور و برم همه بخاطر منفعت خودشون پیشم هستن
هر کی هروقت تو کارش گیر کرد یادم میوفته هروقتم خرش از پل گذشت فراموشم کرد
شاید مشکل از منه شاید من یاد ندارم دوستامو چطور انتخاب کنم
شاید قسمتم این طوریه
ولی خوشحالم از این که هیچکی حتی فکرشم نمیکنه که پشت خنده هام غمه
خوشحالم از این که خوب بلدم نقش بازی کنم و هروقت کسی دلمو میشکنه و زیر پاش خورد میکنه بازم میتونم خودم کنترل کنم و نذاشتم بفهمه چقد ناراحت شدم چقد دلم شکست
بذا همه دل شکستنمو بذارن به حساب با جنبه بودنم ولی حداقل خوبیش اینه که کسی نفهمیده من با چی دلم میشکنه و حتی غرورم هم نشکسته
خسته شدم خسته ام خسته خسته خیلی خسته.....
- ۹۵/۰۲/۰۶